سادگیای که در شعر مصدق وجود دارد، مبتنی بر عنصر عاطفه و نوعی تغزل است و در این جاست که اگر دو عنوان “شعر ساده آوانگارد (پیشرو)” و “شعر سادهی متعارف و معمول” را داشته باشیم، شعر مصدق را به هر دلیل – و البته همان طور که خودش میخواست – نمیتوان در کنار عنوان “شعر ساده آوانگارد” قرار داد.
ولی به هر حال شعر مصدق به این دلیل که بر شعارهایی در مقاطع خاص سیاسی ایران قبل از انقلاب و بر خصلت مبارزه مبتنی و متکی بود، به نحوی، طبع قشری از جامعه که به صورت تخصصی با شعر سر و کار نداشتند افتاد و چون شعری بیدروغ محسوب میشد، با تصنع فاصله داشت و دارای خصلتهای پیامرسانی نیز بود، به میان مردم و جامعه راه یافت.
کسانی که در خواندن شعر به لذت ناب و لذت زیبایی شناختی شعر نظر دارند، اقبال چندانی به شعر مصدق ندارند، مصدق ازجمله شاعرانی بود که به ضوابط و اصول عروضی شعر نو وفادار ماند. او مایل نبود که ادامه دهنده جهات دیگر یا برتر شعر نیما باشد و زبان مهربان شعر مصدق باعث میشد که افراد بیگانه با شعر امروز هم به سوی آن گرایش پیدا کند. حمید مصدق، خود، راز سادگی و صمیمت جذاب شعرش را در برخورد صمیمانه با مردم و التزام به زبان بیپیرایه و فارغ از تعقیداتی میداند که برای مردم قابل درک و فهم باشد.
او میگفت: تعقیدات لفظی و معنوی در حد افراط مانع از آن است که اکثر مردم بتوانند با آن گونه شعرها رابطه برقرار کنند. موفق نبودن شاعر در برقراری رابطه با خواننده نیز میتواند نشانه ضعف رابطه شاعر با درون خودش باشد. ویژگی قابل توجه دیگر در آثار مصدق، دوگانگی موجود در مفهوم و تعابیر آن میباشد که در قالب شعر عاشقانه، به واگویی جدیترین حرفها و دغدغههای اجتماعی پرداخته است. نمونه بارزی از این دوگانگی در منظومه “آبی، خاکستری، سیاه” بروز یافته است.