آدام برنارد میتسکیهویچ زاده ۲۴ دسامبر ۱۷۹۸، درگذشتهٔ ۲۶ نوامبر ۱۸۵۵ شاعر ملی، مقالهنویس، مترجم، ناشر و نویسنده سیاسی لهستانی بود. او یکی از اولین نمایندگان رومانتیسم در لهستان، یکی از سه شاعر کشور و بزرگترین شاعر ادبیات لهستان در همهٔ زمانهاست. همچنین او را یکی از برترین شاعران اسلاو و اروپایی میدانند. میتسکیهویچ از پیشگامان نمایشنامهنویسی رومانتیک بود و در لهستان و اروپا با گوته و بایرون مقایسه میشد. او را پیش از هر چیز با رمان شاعرانهٔ ژیادی و حماسهٔ ملی پن تادئوس میشناسند.
آدام میتسکیهویچ در مبارزه برای استقلال کشورش که در آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود، شرکت فعالانه داشت و به دلیل فعالیتهای سیاسیاش پنج سال را در روسیهٔ مرکزی در تبعید گذراند. او در سال ۱۸۲۹ امپراتوری روسیه را ترک کرد و باقی عمرش را مانند بسیاری از هموطناناش در کشورهای دیگر سپری کرد. او ابتدا در رم ساکن شد، سپس به پاریس رفت و به عنوان استاد ادبیات اسلاو در کولژ دو فرنس مشغول به کار شد. میکیوویچ زمانی که برای کمک به سازماندهی نیروهای لهستانی برای مبارزه با روسیه در نبرد کریمه به قسطنطنیه در امپراتوری عثمانی سفر کرده بود احتمالاً به دلیل ابتلا به بیماری وبا درگذشت. بقایای جسد او بعداً به کلیسای جامع واول در کراکف لهستان منتقل شد.
زمانی که لهستان چندپاره میشود در بخشی که زیر سلطه روسیه بود از هر گونه گردهمایی دانشجویان، زبانآموزی لهستانی و داشتن انجمنهای دانشی برای لهستانیان جلوگیری میشود. با همهی اینها گروهی از دانشجویان گرد هم آمده و انجمنی با نام دوستداران دانش ایجاد میکنند. پلیس تزاری پس از آگاهی آنان را دستگیر و با یک درجه تخفیف از دار زدن آنان را به روسیه میراند (:تبعید میکند). میتسکیهویچ به اودسا میرود و کاری پیدا نمیکند. در سفری دوماهه به «کِریمِه» ۱۸ غزل با نام کریمه میسراید. این کتاب ده سال پیش به فارسی برگرداندهشد.
میتسکیهویچ را میتوان از نخستین وحدت پردازان اروپا دانست. او در زمانی که در اروپا بود دوبار برای آموزش فراخوانده میشود یک بار سال ۱۸۳۹در لوزان سوئیس که یک سال به درازا نکشید و بار دویم در «كولژدوفرانس» بود و کرسی که آدام در آنجا بهعنوان نخستین کرسی پژوهشهای اسلاویک است و از میتسکیهویچ نیز میتوان به عنوان بنیانگذار دانشگاهی پژوهشهای اسلاویک نام برد و بهشوَند سخنرانیهای آتشین و اندیشههای سیاسی او دولتمردان فرانسه پس از چهار سال وی را از آموزش بازمیدارند و کرسی آدام را به دوست دیرینش «الکساندر حوچکو» که در سال ۱۸۴۰ از ایران گریخته و به فرانسه رفتهبود، میسپارند.