مقدمه | اَملي نوتومب (نوتوم) با «خرابکاری عاشقانه»اش در سال ۱۹۹۳، جایزه ادبی ژاک شاردون و با «ترس و لرز»اش در سال ۱۹۹۹، جايزه بزرگ رمان آکادمی زبان و ادبيات فرانسه و جايزه كتابفروشيهاي ايالت كبك كانادا را دریافت کرد و در سال ۲۰۰۷ نیز برای رمان «نه آدم، نه حوا» نامزد جایزه گنکور و رنودو شد. نوتومب از اولین کتابش در سال ۱۹۹۲ تا امروز هر سال یک کتاب منتشر کرده؛ امری که با انتشار بیستوپنجمین کتابش همچنان ادامه دارد. نوتومب برای آثارش جوایز بسیاری نیز دریافت کرده، که برخی از آنها عبارت است از: جایزه آلن فورنیه و جایزه ادبی ووکسیون، ۱۹۹۳؛ جايزه ادبي فلور، ۲۰۰۷؛ و جايزه ادبي ژان ژيونوي، ۲۰۰۸. همچنین از روی آثار نوتومب، اقتباسهای سینمایی و تئاتری بسیاری شده است. نوتومب از سال ۲۰۱۵، به عضویت آکادمی سلطنتی زبان و ادبیات فرانسه در بلژیک درآمده، و فیلیپ پادشاه بلژیک به پاس خدماتش به ادبیات بلژیک، به او لقب بارونس را داده است؛ املی نوتومب متولد ۱۹۶۶ در بلژیک فرانسهزبان است، اما کودکیاش را در ژاپن گذرانده؛ جایی که بستر روایی بیشتر رمانهایش است، آنطور که خودش میگوید: «من به ژاپن نوستالژی عظیمی دارم. درواقع، این عادت من است که با نوستالژی زندگی کنم، در تمام طول زندگیام با نوستالژی زندگی کردهام و زندگی خواهم کرد.» دنیای عجیب چشمبادامیهای شرقیترین کشور جهان، که مردمانش به آن «نیهون» یا «نیپونکوکو» بهمعنای خورشید و روز و ریشه و آغاز (یا خدای خورشید) میگویند؛ نخستین سرزمینی که خورشید از آن طلوع کرده، هرچند با بلژیک فرانسهزبان اَملی نوتومب فرق بسیار دارد، اما پرداخت همین «فرق» است که داستانهای «نوتومب» را خواندنی کرده و او را به یکی از پرفروشترین نویسندههای جهان تبدیل کرده؛ فروش بیش از ده میلیون نسخه و ترجمه به بیش از چهل زبان زنده دنیا. از املی نوتومب تاکنون پنج اثر به فارسی ترجمه و منتشر شده است: «ترس و لرز» (ترجمه شهلا حائری، نشر قطره)، «مرکور» (ترجمه موگه رازانی، کتاب نادر)، «ریش آبی» (ترجمه ویدا سامعی، نشر نو)، «آنته کریستا» (ترجمه محبوبه فهیمکلام، نشر چشمه) و «سفر زمستانی» (ترجمه بنفشه فریسآبادی، نشر چشمه).
ویدا سامعی | دوست نویسنده و مترجمی به املی نوتوم میگوید «خُل اعظم»! توهین نیست، بیشتر خوانندگان فرانسوی و بلژیکی و زبانهایی که کتابهای نوتوم به آنها ترجمه شده هم همین احساس را دارند. راستش باید ذهن قشنگی داشته باشی و کمی هم خارج از عقل و منطق مرسوم تا بتوانی این داستانهای پلیسی و غیرپلیسی هزار تودرتو را با اینهمه اسم عجیب و غریب بنویسی و آخرش را هم خیلی غافلگیرکننده تمام کنی و خواننده را در بهت نگاه داری. خود او در مصاحبههایش میگوید که به روال منطقی زندگی توجهی ندارد و دیوانگی را ترجیح میدهد. نوتوم تابهحال بیستوپنج کتاب نوشته و همه آنها هم جزو پرخوانندهترینها شدهاند. چند جایزه مهم ادبی فرانسه و بلژیک را نیز از آن خود کرده که مهمترین آنها جایزه ژاک شاردون برای «خرابکاری عاشقانه» و جایزه بزرگ ادبی آکادمی فرانسه برای «ترس و لرز» بوده است. جایزههای دیگری را هم به خانه برده که میتوان جایزه ادبی فلور برای کتاب «نه آدم، نه حوا» و جایزه ویژه ژان ژیونو برای مجموعهداستانهایی که تاکنون نوشته نام برد. در اغلب داستانهایش به روابط ساده آدمها که پیچیده میشوند میپردازد و اغلب هم یکی این وسط میمیرد، یکی که مرگش خیلی متعجبمان میکند، حتی اگر از اول داستان هم منتظر این مرگ بوده باشیم. اما حتی مرگ یکی از شخصیتهای داستانهایش هم نمیتواند آن فضای شوخ و شنگ نهفته را از بین ببرد. گاهی پیش میآید که بعد از خواندن آخرین سطر داستان خندهای بلند سر بدهیم و از اینهمه شیطنت تعجب کنیم. نوتوم شیطان و بازیگوش است، ربطی به سن و سالش هم ندارد، متولد ۱۹۶۶ است و حتی در مورد تولد و محل به دنیاآمدنش هم داستانسرایی میکند. همهجا از کوبه ژاپن بهعنوان محل تولدش نام میبرد، اما طبق مدارک ثبتشده تولدش، در بلژیک به دنیا آمده و همراه با خانوادهاش به ژاپن سفر کرده است. بعد از آنجا دائم به جاهای دیگر و همین موضوع کمک کرده تا نامها و شخصیتهای ذهنیاش پرتعداد باشند. در مستندی که به زندگی نوتوم اختصاص یافته خودش میگوید: «تا مدتها باور داشتم که من یک نیپون (ژاپنی) هستم، پس از سالها دوربودن از این کشور دانستم که آنچه مرا شکل داده خود این کشور نیست، بلکه دلتنگی برای ژاپن است.» در جایی دیگر تاکید میکند که نه فرانسوی است و نه حتی بلژیکی، در ژاپن بزرگ شده و وقتی به عنوان یک بلژیکی وارد فرانسه میشود این کشور یک «سرزمین عجایب کامل» است. به خاطر دیپلماتبودن پدرش دايم در سفر بوده و به گفته خودش خیلی زود فهمیده که هر سه سال زندگیاش را از دست خواهد داد و باید از نو بسازد. تنها عامل ثابت در زندگیاش را زبان میداند و ادبیات. دانستن اینکه همهچیز را در زندگیاش به طور دايم از دست میداده مگر زبان و ادبیات این امر را تقویت کرده و شاید عامل موفقیتش هم همین باشد. نوتوم خانوادهای اشرافزاده داشته؛ پدرش بارون بوده و درنتیجه خودش اشرافزاده، اما بدون ازدواج با یک بارون نمیتوانست بارونس بشود، پدرش به او پیشنهاد داده اگر این لقب را میخواهد با یک اشرافزاده ازدواج کند اما او رد میکند، چندماه بعد لقب بارونس را پادشاه بلژیک به او هدیه میدهد؛ چون با کتابهایش به بلژیک خدمت کرده است. این خصیصه در اکثر داستانهایش از طریق شخصیتهای داستانیاش خودنمایی میکند. هرچند خیلی این مساله را در روابط انسانی و اجتماعیاش به پیش چشم دیگران نمیگذارد، خاکیتر از این حرفهاست، در جلسات امضای کتاب یا دیدار با خوانندگان خیلی صمیمی و شاد با آن کلاههای عجیب و غریبی که به سر میگذارد ظاهر میشود. خودش میگوید عاشق این است که در دیدارهای عمومی با خوانندگان رودررو با آنها حرف بزند. بیشتر شبیه آدمهای عصر گوتیگ است، سیاهپوشیده با لبهای سرخ و چشمهایی کنجکاو. اولین داستان نوتوم به نام «هیژین و قاتل» را قبل از البن میشل به انتشارات گالیمار ارائه میدهد اما ناشر آن را جالب نمیبیند، بهخصوص اینکه املی نوتوم یک ناشناس کامل است. یک جوان که کتابی نوشته به صورت گفتوگو میان یک نویسنده برنده جایزه نوبل و یک روزنامهنگار که پرسش و پاسخ این دو در فضایی وهمآلود و ترسآور از آنچه که این دو قادرند به آن عمل کنند داستان را ساخته است. املی نوتوم کتاب را به البن میشل میدهد و بعد از منتشرشدن، جایزه ادبی «رنهفله» را از آن خود میکند. از همان موقع یعنی سال ۱۹۹۲، یک رابطه پایدار میان نشر البن میشل و املی نوتوم شکل گرفته و تمامی ۲۵ کتاب این نویسنده بلژیکی توسط این انتشاراتی چاپ شده است. تاکنون بیش از ده میلیون نسخه از کتابهایش در سطح جهان فروش رفته و داستانهایش به چهل زبان منتشر شدهاند. خودش میگوید به مدت پنچ سال روی پلههای ساختمان البن میشل با خوانندگانش نامهنگاری میکرده و بعد از پنج سال، صاحب انتشاراتی البن میشل به او دفتر کوچکی در این ساختمان داده و حالا او تقریبا هر روز به این دفتر میآید، به طور متوسط چهل نامه روزانه دریافت میکند، همه آنها را هم میخواند و به آنها جواب میدهد. دوستداشتن را دوست دارد، وارد سایتش که بشوید اولین جمله این است: «پُربرکت باد [زندگی] آنهایی که الهامبخش عشق هستند.» در ۲۵ کتابی هم که نوشته دوستداشتن جای خاصی دارد، حالا یا میخواهد خودش باشد که بعد از سالها ترک ژاپن دوباره و در شخصیت یک مترجم جوان به این کشور بازمیگردد (رمان «ترس و لرز») و عاشق میشود اما میفهمد که در آن سیستم سخت و طبقاتی جایی ندارد و دست از پا درازتر اما پختهتر برمیگردد یا اینکه دختر جوانی باشد در کتاب «ریش آبی» به نام ساتورنین که در خانه یک اشرافزاده مستاجر است و اول او را حسابی دست میاندازد بعد میفهمد که عاشق یک قاتل دیوانه شده و راهی برایش نمیماند جز اینکه او را بکشد تا از شر این عشق و نه از شر قاتل رها شود. «ریش آبی» بیستمین کتاب املی نوتوم است. مثل بسیاری از داستانهای این نویسنده فرانسویزبان، فضای «ریش آبی» پر از معماست، پر از خوراکی و نوشیدنی، و پر از جدل میان شخصیتهای آن؛ جدلهایی که در آن موضوعاتی مانند مرگ، چند همسری، قتل، عشق، اعتماد و روابط انسانی پررنگ هستند. در داستان «ریش آبی» علاوه بر دو شخصیت اصلی که خیلی حاضر هستند یعنی ساتورنین و دُن المیریو، هشت شخصیت دیگر نیز در عین اینکه هیچ دیالوگی ندارند اما حاضرند، همیشه در مکالمات دو شخصیت اصلی داستان حضور دارند و دنبال پاسخ هستند، پاسخ به اینکه چرا کشته شدهاند. شخصیت مرد داستان تمام این هشت زن را کشته، چون به اعتماد او خیانت کردهاند و حالا هم ساتورنین را در برابر این آزمون اعتماد و اختیار قرار داده است. اما آخر داستان جور دیگری تمام میشود و این رابطه اعتماد و اختیار در عشق کاملا برعکس انتظار دُن المیریو تمام میشود. در کتاب دیگری از نوتوم به نام «جنایت کنتنوویل» که ترجمه آن باز هم با موافقت نشر البن میشل و برای «نشر نو» در حال انجام است، داستان حول همین محور است؛ اعتماد و باور و البته شانس؛ شانسی که پایان داستان را کاملا متفاوت با تمام حدس و گمان و پیشفرضهایمان از نوشتههای نوتوم رقم میزند. «جنایت کنتنوویل» داستان کوتاهی است؛ نویسنده درباره کوتاهی این داستان میگوید: «هیجان این داستان تا حدی است که خواننده و حتی خود من یک صفحه بیشتر تحمل نخواهیم داشت.»