محمود كيانوش | من اوّل بار جلال آل احمد را وقتي كه در دانشسراي مقدّماتي درس ميخواندم، ديدم. سال اوّل دانشسرا برابر بود با سال چهارم متوسّطه و سال دوّم، كه سال آخرش باشد، برابر بود با سال پنجم متوسّطه كه ميشد ديپلم دانشسرا. اگر ميخواستي بعد بروي دانشگاه، بايد سال …
ادامه نوشته »چرا تودهایها از کانون نویسندگان اخراج شدند؟
باقر پرهام | دعوای ما با اعضای تودهای کانون نویسندگان ایران در سال ۵۸ شکل گرفت. در این سال، هیات دبیران کانون عبارت بودند از من، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی. من، بنا به سنتی که به پیشنهاد بهآذین در نخستین هیات دبیران موقت در سال ۵۶ …
ادامه نوشته »اختصاصی | آن هفت نویسنده با ابوالهول ایرانی چه گفتند؟
الهه خسروی یگانه | «شما نماینده امرید و من نماینده کلام. امر وقتی میتواند بر کلام مسلط شود که در این مملکت دو نفر حکومت کنند: یا محمد بن عبدالله(ص) یا ژوزف استالین. شما کدامش هستید؟» محمدعلی سپانلو میگوید که این جمله را جلال آلاحمد خطاب به امیرعباس هویدا در …
ادامه نوشته »اختصاصی گوهران | پیر مرد جرات ما بود
به بهانه ۲۱ آبان زادروز نیما یوشیج باید نوشت که: «پیر مرد چشم ما بود»، شاید این تنها سطر ماندگار جلال آل احمد، در همه دوره نویسندگیاش است؛ سطری که در یک مقاله بلند درباره نیما یوشیج، پس از فوت او منتشر شد. سطری که ذهن را بیش از هر …
ادامه نوشته »